مجید کریمی 9 فروردین 1404
چو بیشه تهی ماند از نره شیر
شغالان در آیند آنجا دلیر
همزمان با فرارسیدن نوروز و جشن های نوروزی در ایران، نگاره گر رویدادهای تلخ و هشداردهنده ای در ارومیه در دوم فروردین و سپس بازتاب آن در سخنان رجب طیب اردوغان در چهارم فروردین در سالگرد نبرد چاناک کاله در واپسین روزهای عثمانی با کشورهای متفق در جنگ جهانی نخست بودیم.
اردوغان در سخنرانی خود داوی آن بود که از سوریه تا غزه، از حلب تا تبریز، از موصل تا قدس، چهار گوشه «جغرافیایی معنوی» ترکیه است. همگان بدرستی و براستی می دانند که خواست وی از آوردن «جغرافیایی معنوی» نه یک جغرافیای دوستی که جغرافیای بدخواهانه و خاک ستانی است. بر سران کشورمان است که جدای از این یاوه سرایی ها که نخستین بار هم نبوده است، با دیده هوشیارانه و تیزبینانه نگریسته و پاسخ درخور و بجا و بهنگامی را بدهند.
بدون گمان باید دانست که دو رویداد ارومیه و این سخنان در یک راستا و برای پیشبرد یک پیرنگ (طرح) ایران ستیزانه برنامه ریزی شده بود و سخنان اردوغان، پاس گل رئیس جمهوری ترکیه به رویداد شوم ارومیه و پشت پرده های آن بوده است که بازگشادن آن در این کوته نوشته نمی گنجد.
اگرچه کار چند تن در آیین نوروزی کردها در ارومیه خود نیز یک رفتار زشت و ایران ستیزانه بوده است، اما رویدادی با نام علویان و نمایش های برون از ایران دوستی آن، فراتر از یک راهپیمایی و پاسداشت آیین دینی و سوگواری بود. این رویداد ننگین که برون از استان، آماده سازی شده بود، گواه آن است که خیره سران و جدایی خواهان ایران در پی سازماندهی و پیاده کردن خواست بیگانگان برای پیرنگ های شومی در آینده در شمال باختری ایران هستند.
بی گمان اردوغان با آوردن نام تبریز انگشت خود را از ارومیه به تبریز نشانه گرفت و خواست تا به پندار ناپاکش، تبریز نیز پس از ارومیه تکانی بخورد! ناآگاه از اینکه تبریز و تبریزیان بیدارند و در دام پلید و پلشت نوعثمانی ها گرفتار نخواهند شد.
اما داستان از چه روی است و اردوغان در پی انجام چه برنامه و پیرنگی است؟ رویداد ارومیه و سخنان اردوغان همسوی هم اند و آن، همانا باز کردن دالان زنگزور و یا باز کردن دالانی در شمال ایران تا به مرزهای ارس است. این همان نقشه تاریخی شاه سلطان مراد یکم و شاه سلطان سلیمان است. عثمانی ها همیشه در چهارسد سال گذشته در پی آن بودند که از پایین دست ارس در نخجوان، یا خوی و سلماس به تبریز رسیده و خود را به دشت مغان و شروان و اران ایران در قفقاز برسانند.
اکنون هم که دانسته اند ایران درگیری های دیگری دارد، همچنانکه با شاهان صفوی و نادرشاه کردند (خنجر زدن از پشت و پیمان شکنی)، می کوشند تا دو پیرنگ شوم را همزمان با هم پیش ببرند: 1- باز کردن دلان زنگزور در ارمنستان و رسیدن به دل قفقاز ایرانی. 2- برافروختن هیجان های پان ترکیستی در چند استان شمال باختری، و ناآرام کردن این نوار و یافتن جای پایی برای خود.
اردوغان فراموش کرده است که نامش را از پارسی یدک (ارد پارتی) می کشد و کودکی اش در شهر ریزه، روزی نه چندان دور، خاک ایران زمین بوده است. ما می دانیم که خواست اردوغان از آوردن نام تبریز چیست که یادآور کشتارهای بی شرمانه نیاکان خونریزش در این شهر پاک است. اینک بر کشورداران ایران است که با تیزهوشی و تیزبینی دو رویداد ارومیه و سخنان کوته مغزانه اردوغان را پی گیرند و نگذارند تا تنی چند خیره سر و خودسر، مهرهِ دست آموزِ نژادپرستانِ آنکارا نشین شوند.
باید دانست که پس از گرفتن قره باغ از ارمنستان در جنگ 2020، ترکیه اکنون نقشه های شومی در سر می پروراند که نمود آن، یک به یک در پهنه خاورمیانه و قفقاز، فرا روی ماست. اردوغان پس از جنگ قره باغ در رژه پیروزی در باکو در واگویه ای، رویای پریشان ارس- ارس را دید و سرودی از آن را خواند و کنام پلنگان و شیران را آرزو کرد.
جای بسی افسوس است که هنوز دست اندرکاران کشورمان به سخنان چهارم فروردین و گستاخانه و بددلانه و پریشان گویی اردوغان پاسخ نداده اند. بازهم گفته و پای می فشاریم که اگر در چند دهه گذشته نمادهای ملی را، خود به دست خود پایمال نمی کردیم، امروز قورباغگان بر ما ابوعطا نمی خواندند.
پان ترک ها در استان های شمالی بخوبی رگ خواب ساختار سیاسی کنونی ایران را دریافته اند و با همسو نشان دادن خود با شیعه سیاسی و خیزشی، خود را پشت این آموزه ها پنهان کرده و جایگاه ها را یک به یک گرفته اند و برنامه خودسرانه و ایران ستیزانه خود را با پوشش انگاره (ایدئولوژی) شیعه دنبال می کنند و تاکنون نیز شوربختانه دستاوردهایی داشته اند.
گویا اکنون پاسخ مردم ایران بدرستی و زودتر از پاسخ کشورمردان ایران به گوش اردوغان رسیده است که اگر چنانچه اردوغان دچار سندروم بی تابی و تاسه خیزِ(نوستالژی) پیدا کردنِ جغرافیای معنوی است، بهتر است این جغرافیا را در تیره و تبار خود یا آغوزها در فرادست خوارزم باستانی (آرال) بجوید و رنج زندگی در آنقوره را بر دوش خود نکشد و به زادگاه خود باز گردد.
همه می دانیم و خود نیز می داند که نیاکان وی پس از جنگ خونین و کشتارهای پیاپی در ملازگرد در سال 1071 ترسایی، به پهنه روم و آناتولی رسیدند. نیاکان وی کوچ گر و یا مهاجر نبودند که برای یافتن زیستگاه های آباد به این دیار آمده باشند. آنها بدرستی روم شرقی و بخشی از سرزمین های تاریخی ایران و ارمنستان را اشغال کردند.
سرانجام و پایان این نبشت آنکه، بازگفته و می گوییم که نگاه ایران به ایرانشهر هیچگاه نژادپرستانه و از سرِ سرزمین خواهی نبوده است و به مرزهای دوستی و پیوندهای فرهنگی خود می بالد و می نگرد و همسایگان خود را با مهر ارج می نهد.
اگر اردوغان از مرز خرد و دانایی و آگاهی برون رفته است باید بداند که «جغرافیای معنوی» ایران بسی فراتر از اندیشه های ناپاک نوعثمانی ها است و تا به ارض روم، قونیه، شهر آمد (دیاربکر) و نصیبین (شهر شاپور ساسانی)، و درسیم و آماسیه می رسد که هنوز هم پیوندهای تاریخی و فرهنگی و ملی خود را با ایران پاس داشته اند.